سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیچستانِ نوجوانی

خاطرات نوجوانی حلی که سعی دارد فراموش شان نکند...
نظر

نمی داند چند بار اسمش را برروی صفحه گوگل نوشتم و همان نتیجه های تکراری را هزاران بار خواندم، نمی داند از دلتنگی اش همان معدود عکس های قدیمی و کمی که در اینترنت دارد را چندین و چند بار دیدم و و دلتنگ تر شده ام! 

نمی داند چقدر دوستش دارم چون قادر به توضیح دادن مقدار دوست داشتنم نیستم و نمیتوانم با هیچ کلمه بهش بگویم: عاشقتم! 

نمی داند روز هایی که نمیبینمش چقدر دلم برای بغل کردنش تنگ میشود و بارها خودم را در بغلش تصور میکنم و دست های گرمش را که دورم حلقه کرده است در خیالم برای چند دقیقه آرامش وجودم میشود! 

نمی داند چقدر وقتی به بیرون میروم با خودم میگویم هر چند غیر ممکن است اما فکرش را بکن الان بیرون یهویی اتفاقی ببینیش؛ اونوقت چی کار میکنی؟ 

و به همین خاطر است که حاضر شدنم طول میکشد!

ببخش اگر که با خیال بودن تو زنده ام

اگر به انتظار تو نشسته ام