• وبلاگ : هيچستانِ نوجواني
  • يادداشت : اين يک پايان نيست!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 0 نظر

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حلما مثل هميشه خوب نوشته بودي اما اين رو يه حورهايي متفاوت دوست داشتم. ما هم در عرض دوساعت اومده بوديم تهران تا لوازم رو جمع کنيم. خيلي برام رها کردن آن‌ همه کاغذ که بخشي از وجودم بودن سخت بود اما گذشت و با اينکه حس مي‌کردم ممکنه ديگه نبينمشون يه چيزي هم بهم مي‌گفت چند روز ديگه برمي‌گردم در حالي که همه چيز تموم شده و اسرائيلي نيست.
    ان‌شاءالله تو هم برمي‌گردي
    ان‌شاءالله دوباره با مادرت تحليل مي‌کنيد اتفاقات پيرامون را و لذت مي‌بري و در کنار هم رشد مي‌کنين..
    همين طور که گفتي شجاع هستين، پس به اون چيزي که خدا برات خواسته هم اعتماد کن.
    يادته مامان حوجه‌ها مي‌گفتن شجاعت از تشويق کردن مي‌آد(اگر اشتباه نکنم)
    تو هم همين کار رو کن، اين کارا(اطاعت از پدر و مادر) مهم‌ترين کاره
    و مطمئن باش مادرت هم با اينکه از ديدن شما دوتا کنارش خوشحال مي‌شد اما الآن هم بابت اينکه جاتون امن‌تره راضيه.
    پس دل‌ت قرص باشه که چون مادروپدرت رو اطاعت کردي خدا ازت راضي حتي اگر اين وسط بميري(حتي با تصادف) شهيد شدي. شهيد جدي جدي.
    چون: رضا الله في رضا الوالدين حلي گلي

    و لربک فصبر(مدثر)
    پاسخ

    اميدبخش بود برام، خيلي! اميدوارم واقعا همينطوري باشه که تو ميگي. همچنين اميدوارم در آينده? خيلي نزديک، بتوانيم دوباره روي ديوار اتاق تو اطلاعات پرونده‌ي جاسوسي و بازي بچسبانيم و در خانه? ما با فرو کردن عينک در کيک، جشن بگيريم:دي