• وبلاگ : هيچستانِ نوجواني
  • يادداشت : عنصري به نام شادي گم شده است...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اول از همه لازم به ذکره که بگم خيلي قلم زيبايي داري و با اينکه گاهي اوقات بي حوصلگي بهت غلبه ميکنه، قلم رو زمين نذار.
    و اينکه اين مسئله الان مسئله خودمم هست و انگار مدتيه که از شادي فقط رد پاش باقي مونده. درک ميکنم. فقط برات آرزو ميکنم که اتفاقاي خوب سر راهت قرار بگيرن و ايندفعه با شوق از کتاب هايي که خوندي و چيز هاي خوبي که حالتو بهتر کردن بنويسي.
    پاسخ

    از تعريفت واقعا متشکرم، خيلي خوشحالم کردي. چه آرزوي قشنگي... منم اميدوارم شادي به زودي زود خودش را با بهترين چيز بهت نشان بدهد. خيلي ممنونم ازت
    سلام عليکم حلي، صبح رو به ظهرت به خير
    از نظر من واقعاً اين متنت يکي از خاص‌تريناشونه. خيلي خوب نوشتي، براي تک‌تک جملاتت حالت ساده‌ترشون هم وجود داره اما تو جوري هر کدوم رو با انتخاب کلمات مناسب زيبا کردي که آدم با خوندن متنت لذت مي‌بره. جدي مي‌گم که واقعاً خاص و بي‌نظير بود.
    از نظرم وقتي خودت مي‌گي ديگه نمي‌تونم بنويسم و نمي‌نويسم و... بيشتر از قبل با متن خيلي خوبي غافلگيرمون مي‌کني؛ آفرين خواهر!
    درمورد محتوا هم بايد بگم منم مثل تو هستم اما خب بگم که تو باور نمي‌کني، فقط از نظرم بهتره وقتي حوصله‌ي کتاب نداري به خودت بگي الان استراحت مي‌کنم اما مثلاً امروز هر طور شده بايد بيست صفحه رو بخونم، اينطوري مي‌شه که يک کتاب رو تموم مي‌کني...
    پاسخ

    به به، عليک سلام رضي جونم؛) واي که چقدر خوشحال و ذوق زده ام کردي! آره درست ميگي...