• وبلاگ : هيچستانِ نوجواني
  • يادداشت : در مورد يکي!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    وااااي براي جواب هاي سوالاتي که ازت پرسيدم کلي جواب گفتي که بايد براي تک‌تکشون وقت بزارم و کلي چيز بگم.
    اول اينکه آره فيزيک خسته کننده‌ست. دوم اينکه دقيقاً، چقدر قشنگ گفتي که ما جوجه‌ايم اونم فقط جوجه هاي خانم گلزاري.
    سوم اينکه من اصلا دنبال چنين کتابي نيستم و نمي‌دونم‌ندگس براي کي مي‌خواد ديروز داشت باهامون مشورت مي‌کرد من بهش گفتم از دوستانه کتاب‌خونم مي‌پرسم. اما اصلااااا معنوي نباشه
    شکلک خنده
    پ.ن: اون توهم خانم‌گلزاري هم به نظرم کاملا طبيعي مياد و من تمام يک سال اخير رو در اين شرايط تو با شخص مذکور گذروندم و وااااقعا گاهي کلافه مي‌شدم!!!
    پاسخ

    براي کتاب، به نرگس بگو بيرون ذهن من، چتر تابستان، تلخ تر از شيرين، تکه هايي که من شدند و يک دقيقه بعد از نيمه شب(البته اين مورد آخر داستانش کليدش درمورد چيز خوبي نيست، اما خب من نکات خوبي ازش ياد گرفتم:دي). رضي من الان سه ساعتي ميشه که هيچي درس نخوندم، هنوز کل کتابم هم نخوندم و دارم از استرس ميميرم. هعيييي خيلي کلافه کننده ست