وبلاگ :
هيچستانِ نوجواني
يادداشت :
در مورد يکي!
نظرات :
0
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ر. ا
با اينکه برام سخته با خواهرم مخالفت کنم اما بايد بگم هر کسي ميتونه تغيير کنه. حالا يا تغيير بد يا خوب
پس ممکنه من هم فيزيک رو خوب ندم و راضي نباشمچون واقعاً نخوندم
بعدشم نگو اون چهارساعت که به نظرم همچين راحت هم نگذشته تاثيري برات نداشته وگرنا همين ميشه ها!
پاسخ
نميدونم واقعا چي بگم. راستي دو تا کتاب ديگه هم به ذهنم رسيد: بي سرزمين و يک شب فاصله
+
ر. ا
خيييلي ممنونم براي کتاب ها واقعاً لطف کردي. واقعاً؟؟؟؟
من فکر ميکردم براي اين همش ميري و مياي که داري درس ميخوني.
بعد هم بايد بگم که من هم مثل تو شدييييداً استرس دارم و حال خوبي ندارم. اما يادت باشه تمام لحظات گذران پس بذار تموم بشن. مهم تويي که بايد از توي تماااام سختيها و کلافگي ها تحمل و صبر بسازي.
عجب چيز مسخره اي گفتم.
اما خب کلي نظرم اينه درسته خيلي سخته منم وااااااقعاً الان خيلي استرس دارم اما با خودمگفتم حال خودم رو خراب کنم و در ظاهر هم اين آشوب دل و ذهنم رو به نمايش بکشم که پي بشه؟
از دست هيچ کس هيچ کاري برنمياد که من فردا نمرهي بدي نگيرم جز خودم. براي همين هم گفتم براي حال بهترم تلاش کنم و با خواهر و همکار گلم هرف بزنم...
استيکر بوس
پاسخ
کلا امروز فقط چهار ساعت فکر کنم خوندم، ولي همونم فکر کنم هيچ اثري برام نداشته باشه. واي متاسفانه تو حالي نيستم که بگم حرفت خيلي هم خوب و پر معني بود، پس خيلي جدي ميگم لطفا زر نزن! آخه خواري جان، شما که فيزيکت خوبه، از نمره بد چي ميگي؟؟؟؟ ميشه مخالفت نکني؟؟
+
ر. ا
وااااي براي جواب هاي سوالاتي که ازت پرسيدم کلي جواب گفتي که بايد براي تکتکشون وقت بزارم و کلي چيز بگم.
اول اينکه آره فيزيک خسته کنندهست. دوم اينکه دقيقاً، چقدر قشنگ گفتي که ما جوجهايم اونم فقط جوجه هاي خانم گلزاري.
سوم اينکه من اصلا دنبال چنين کتابي نيستم و نميدونمندگس براي کي ميخواد ديروز داشت باهامون مشورت ميکرد من بهش گفتم از دوستانه کتابخونم ميپرسم. اما اصلااااا معنوي نباشه
شکلک خنده
پ.ن: اون توهم خانمگلزاري هم به نظرم کاملا طبيعي مياد و من تمام يک سال اخير رو در اين شرايط تو با شخص مذکور گذروندم و وااااقعا گاهي کلافه ميشدم!!!
پاسخ
براي کتاب، به نرگس بگو بيرون ذهن من، چتر تابستان، تلخ تر از شيرين، تکه هايي که من شدند و يک دقيقه بعد از نيمه شب(البته اين مورد آخر داستانش کليدش درمورد چيز خوبي نيست، اما خب من نکات خوبي ازش ياد گرفتم:دي). رضي من الان سه ساعتي ميشه که هيچي درس نخوندم، هنوز کل کتابم هم نخوندم و دارم از استرس ميميرم. هعيييي خيلي کلافه کننده ست
+
ر. ا
راااااستي حلي.
کتاب خون حرفهمون تويي
ميشه يه کتاب بام معرفيکني که هم جذبت کرده هم خيييلي برات مفيد بوده.
تاکيد ميکنم که بايد مفيد باشه. خودت يه چيزي ازش ياد گرفتي...
پ: براي خودم نميخوام
پاسخ
بگو برا کي ميخواي و چه ژانري؟مفيد معنوي؟
+
ر. ا
در جواب با اون همه علامت سوال بايد بگم خانم خواجهپيري که گفتن:
رضوان تو خيلي ظريفي
خانم گلزاري رو بيشتر از همه مطمئنم و خيلي هم زياد گفتن.
خب کاملاً خم درست ميگن
با جملهي اولت هم موافقم
خانم رحيميپور هم که لابد بايد موافق باشن خب حقيقته
پاسخ
ظريف که خيلي خوبه رضي خانم! خانم گلزاري رو واقعا باورم نميشه، تازه اگر هم گفته باشن قصد بدي ندارن. بعدشم بدون تو کوچولو نيستي. فقط ما جوجه ايم، اونم جوجه ي خانم گلزاري.
+
ر. ا
پيام شخصيم رو دريافت کردي؟
راستي حلي بگو ببينم، چطوري؟
حالت خوبه؟
کتاب چي ميخوني؟
يا فعلا کتابي رو شروع نکردي، هنوز داري من پناهنده نيستم رو ميخوني؟
پاسخ
آره دريافت کردم. تو پيام شخصي نظر نمياد. عمومي اش ميکنم با اجازه. بد نيستم، حالم از فيزيک داره بهم ميخوره. هنوز دارم همونو ميخونم. تو چي؟ واااي راستي رضوان چند وقته زيادي زياد به خانم گلزاري فکر ميکنم، يعني از قصد فکر نميکنم ااا، انگار خودشون دارن تو مغزم رژه ميرن، خيلي حس مزخرفيه و دارم ديوونه ميشم. حتي موقع فيزيک هم...! تازه امروز دوباره توهم ديدن شون رو گرفتم، بنظرت طبيعيه؟ دکتر توهم نداريم؟ البته نه که اگه داشتيم من ميرفتم:شکلک خنده
+
ر. ا
خانم توانا
آوين
خانم گلزاري
نازنين زينب
خانم رحيمي پور
البته آخري رو شک دارم
خانم خواجه پيري
پاسخ
آوين که زر زده! خانم گلزاري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خانم رحيمي پور که...! خانم خواجه پيري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+
ر. ا
اي جاااانم. ممنونم. اما من اداي شخص مهربون و عزيزم رو در نميآرم من واقعاً کوچولو هستم. اين رو خييييييلي ها بهم گفتن
پاسخ
کي بهت گفته کوچولو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+
ر. ا
واي حلي. ميشه خودت کمکم کني و بگي الان بايد چي بهت بگم؟
نميدونم بايد در وصف همچين نوشتهاي چي بگم. انگار مستقيماً از ته قلبت اومده و واقعيه چون وقتي متن رو ميخوندم گاهي صداي تو مياومد توي ذهنم که رضي او خيلي بياحساسه...
ولي اين چيزي که نوشتي خيلي خاص بود. خيلي قشنگ نيست که آدم هر چيزي که حس ميکنه رو بنويسه؟ من که واقعاً عاشق اين کارم.
شايد هم رويام باشه.
تو به خوبي و خيلي درست راه مستقيم قلم و کاغذ رو که به قلبت و عمق احساساتت ميرسه پيدا کردي و من هنوز کنجکاوانه به دنبالش ميگردم و واقعاً مشتاق آن روزم که حس کنم من هم دارم چيزي مينويسمکه زيباست، و قطعاًزيبايي اش تنها يک دليل دارد. آن هم اينکه از ته قلب است.
تو، بدون شک نوشته هايت اين ويژگي را دارند. و من، رضي کوچک باور دارم همين مهر نامرئي است که به نوشته هاست جان ميبخشد.
بهت افتخار ميکنم همکار جون
پاسخ
همکار جوني، ممنوونم از تعريف هاي قشنگت، البته ميدوني که اين يه داستان کوتاهه و من نيستم، فقط شخصيت داستان يکمي شبيه به منه. اينطوري نگو همکار جوني، شما قلم فوق العاده اي داري و همونطور که هزاران بار بهت گفتم، هر نوشته که احساسات توش باشه، زيباست، چون احساسات قشنگ هستند. شما رضي کوچک نيستي، فهميدي؟؟؟؟ ميخواي کرم بريزم و بگم وقتي ميگي کوچيک و حقيري ميخواي اداي اون شخص مذکور ان شاءالله جمعه ميبينيمش رو در بياري؟؟؟ يوهاهاها. فهميدي کيو ميگم؟ معلومه:دي