• وبلاگ : هيچستانِ نوجواني
  • يادداشت : سين آسمان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حلي خيلي زيبا مي‌نويسي.
    خوندن متن‌هات براي دومين بار ارزشش رو داره. هر چقدر هم مخالفت کني اين نظره منه، تو نمي‌توني نظر من رو تغيير بدي.
    پاسخ

    خيلي ممنونم. بهم اميد زيادي ميدي با اين حرفات...
    وااااي حلي! اين داستانت با همشششون يه تفاوتي داره. دقيقاً نمي‌دونم چي اما فکر‌کنم يه روز بفهمم ولي وااااقعاً الان از ته دلم هيچ کلمه‌اي براي وصف حالم‌بعد از خوندن داستان قشنگت پيدا نمي‌کنم...
    واقعاً يه طوري زيباست و مثل هميشه آدم‌رو هوايي مي‌کنه که موندم چي بايد بگم.
    يه جاش بود که خييلي خاص بود و به عنوان يکي از جالب ترين چيزي که خوندم‌حتماً يادداشتش خواهم کرد اين بود:
    خاطرات هم‌چنان سرجاي خود هستند، درست مثل ابرهاي سفيد بالاي سرم. سفيدي‌اش را به خاطر مي‌آورم که سياهي‌ها را درون خود غرق مي‌کرد. سفيدي که بعد از اين همه زمان، باز هم در انتظار ديدنش بودم.
    ...
    خيييلي قشنگ و دوست داشتني‌بود. واقعاً عاشق تشبيهات و توصيفاي باحالت شدم. عااالي بود.
    مثل هميشه
    پاسخ

    ممنوووووونم رضي خوشگلم، خيلييييي ممنونم، خيليييييييي!