• وبلاگ : هيچستانِ نوجواني
  • يادداشت : تعطيلات حوصله سر بر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    با اينکه حالا از تعطيلات عيد چهار ماه مي‌گذرد و همان طور که خودت هميشه مي‌گويي بگذر بگذار بگذرد اتفاق افتاده و از يه بي‌حوصلگي و کلافگي گذر کردي اما حس مي‌کنم حالا دوباره اين حس سراغت اومده. به نظرم خالي از لطف نيست اگر بگم منم کاملا مثل تو شدم. نه مي‌تونم بنويسم _نه که قبلش مي‌تونستم_ و نه مي‌توانم مثل شما اينقدر تند و خوب بخوانم. واقعا‌ً اين حالت قابل درکه. اما دست کشيدن از نوشتنت کفري‌م مي‌کنه.
    پاسخ

    آره دوباره بي حوصله شدم. احتمالا قراره دوباره حالم خوب بشه اما ميدوني، تازه فهميدم که غم و رنج هاي زندگي تمومي ندارن. تو خيلي هم خوب مينويسي و لطفا نکو که نميتونستي هم هيچوقت بنويسي! کتاب هم که حال حاضر شما ميخوني و من حوصله هيچي رو ندارم. پس با اين حساب فکر کنم اوضاع تو بهار از من باشه. البته که هيچوقت نميتونيم خودمون رو با هم مقايسه کنيم.